- شش سری
- زرناب
معنی شش سری - جستجوی لغت در جدول جو
- شش سری
- طلای ناب، زر خالص، ابریز، زر خشک، زر رکنی، زر بی غشّ، زر شش سری، زر ده دهی، زر طلا، زر طلی، زر سرخ، زر جعفری، زر طلی
- شش سری ((~. سَ))
- زر خالص، طلای تمام عیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اخروی عقبایی آخرتی مقابل این سری، خدایی الهی غیبی مقابل ین سری
غضب بسیار، خشم سخت، نا بردباری
شش ضربه. یا شش ضرب نتیجه خوب. گوهر، زر طلا، مشک، شکر، عسل، میوه
روناس
تندخویی، خشمناکی، نابردباری، برای مثال مکن تیزمغزی و آتش سری / نه زاین سان بود مهتر لشکری (فردوسی - ۷/۵۵۶)
خون از مجموع از چهار خلط یا گش بدن شامل گش سفید یا بلغم، گش زرد یا صفرا، گش سیاه یا سودا
آن طرفی، مقابل این سری، کنایه از آخرتی، اخروی، آن جهانی، برای مثال باشم گستاخ وار با تو که لاشی کند / صد گنه این سری یک نظر آن سری (سنائی۲ - ۳۱۵) کنایه از غیبی، خدایی، برای مثال برآوردن ز مغرب آفتابی / مسلّم شد ضمیر آن سری را (مولوی۲ - ۱۰۴)
صمیمیت محرم بودن
منسوب به ششتر از مردم شوشتر، مربوط و متعلق بشوشتر: دیبای ششتری، لهجه مردم شوشتر
نوعی گرز آهنین که دارای شش پهلو باشد، چوبدستی ضخیم و کوتاه دارای سری گرد خطوط بشش قسمت شده و بر آن میخهای درشت کوبیده باشند
نوعی گرز آهنی شش پهلو، چوب دستی کلفتی که بر سر آن میخ های درشت کوبیده باشند
شش جهت، شش سو، شش طرف شامل چپ، راست، پیش، پس، بالا و پایین
((~. پَ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی گرز آهنین که دارای شش پهلو باشد، چوبدستی ضخیم و کوتاه دارای سری گرد که به وسیله خطوط به شش قسمت شده و بر آن میخ های درشت کوبیده باشند
طلای ناب، زر خالص، زر رکنی، زر طلا، زر جعفری، زر بی غشّ، زر خشک، زر ده دهی، زر طلی، زر سرخ، ابریز، شش سری، زر طلی